۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه


Google Wave
هم راه افتاد خیلی سرویس جالب و راحتی هستش
به همه دوستان پیشنهاد میکنم درخواست داده و عضو بشن

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

دوستی

نوشتن حال و حوصله می خواد که الان اصلا ندارم

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

وطن

دوباره ميسازمت وطن، اگر چه با خشت جان خويش
ستون به سقف تو ميزنم، اگر چه با استخوان خويش

دوباره می بويم از تو گل، به ميل نسل جوان تو
دوباره ميشويم از تو خون، به سيل اشک روان خويش

دوباره يك روز روشنا، سياهی از خانه ميرود
به شعر خود رنگ ميزنم، ز آبی آسمان خويش

اگر چه صد ساله مرده ام، به گور خود خواهم ايستاد
که بردرم قلب اهرمن، زنعره آنچنان خويش

کسی که "عزم رميم" را، دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه، به عرصه امتحان خويش

اگر چه پيرم ولی هنوز، مجال تعليم اگر بود
جوانی آغاز ميكنم، کنار نوباوگان خويش

حديث "حب الوطن" زشوق، بدان روش سازميكنم
که جان شود هر کلام دل، چو بربرگشايم دهان خويش

هنوز در سينه آتشی به جاست، کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی، ز گرمی دودمان خويش

دوباره ميبخشم توان، اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره ميسازمت به جان، اگر چه بيش از توان خويش


سيمين بهبهاني

بهبهانی

گر شعله های خشم وطن / زين بيشتر بلند شود
ترسم به روی سنگ لحد
/ نامت عجين به گند شود

پر گوی و ياوه ساز شدی، / بی حد زبان دراز شدی
ابرام ژاژخايی ی تو / اسباب ريشخند شود

هرجا دروغ يافته ای / درهم چو رشته بافته ای
ترسم که آنچه تافته ای / بر گردنت کمند شود

باد غرور در سر تو، / کور است چشم باور تو
پيلی که اوفتد به زمين / حاشا دگر بلند شود

بر سر کله گشاد منه، / خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج - طلب / پابوس آبکند شود

بس کن خروش و همهمه را، / در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا
/ گريان و سوگمند شود

نفرين من مباد تو را / زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود، / خاطر مرا نژند شود

خواهی گر آتشم بزنی / يا قصد سنگسار کنی
کبريت و سنگ در کف تو / خاموش و بی گزند شود

سيمين بهبهانی
۲۵ خرداد ۱٣٨٨

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

تعاليم اسلام

برخى از رهنمودهاى تربيتى اسلام نسبت به شيوه رفتار مؤدبانه فرزندان نسبت به بزرگترها و والدين چنين است:
در راه رفتن، بر پدر يا استاد، نبايد مقدم شد.
به احترام آنان بايد از جاى برخاست.
با آنان به تندى و پرخاش نبايد سخن گفت.
در كارها بايد كمكشان كرد و بازوى آنان شد.
از نافرمانى، تخلف، تمرّد، بى‏اعتنايى نسبت به آنان بايد پرهيز كرد.
اين گونه آداب را فرزندان به صورت غريزى و فطرى نمی‏دانند بايد از طريق والدين به كوچكترها آموزش داده شود، تا با بزرگترها، با معلمانشان، با خدمتگزارانشان، حتى با خواهر و برادر و دوست بزرگتر از خودشان اين گونه رفتار كنند

پس بچه های خوبی باشید و حرف پدر و مادرهای خوبتون رو گوش کنید :)

۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

خانه دوست

او:
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم
خانه ی دوستی ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه ی دوست کجاست
من:
آری آری
خانه ی دوست همین جا است
ولی
دوست کجاست



بنده

باز هم شکر , که در این ارزانی
هستند کسانی که ...متایی نفروشند به این آسانی
قد البرز غرور
سر لب ذکر خدا
همره قافله ی عشق به راه


آدمی

چه کسی میگوید : که گرانی شده است ؟
دوره ی ارزانی است ..!! چه شرافت ارزان...!!؟
تن اریان ارزان...!؟
ابرو قیمت یک تکه ی نان.... و
و دروغ از همه چیز ارزانتر
و چه تخفیف بزرگی خورده
قیمت هر انسان


۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

گردی از راهی نمی خیزد سواران را چه شد






گردی از راهی نمی خیزد سواران را چه شد





مرده اند از بیم یاران نامداران را چه شد





جز صدای جغد ها چیزی نمی آید به گوش

قمریان آخر کجا رفتند ساران راچه شد





از هجوم کرکسان شوم قلب من گرفت





بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چه شد





دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند





دوستان ما کجا رفتند یاران را چه شد





قمریان آخر کجا رفتند سرارن را چه شد





هرکجا سوز زمستان است و تاراجی خزان





روح تابستان و اسب نوبهاران را چه شد





زیر سم لشکر ضحاک پشت من شکست.

کاوه ی لشکر شکن کو شهسواران را چه شد





لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید

رستم و گودرز کو اسپندیاران چه شد





خشکسالی در زمین بیداد و غوغا میکند





بخشش هفت آسمان کو باد و باران را چه شد








گردی از راهی نمی خیزد سواران را چه شد

مرده اند از بیم یاران نامداران را چه شد





جز صدای جغد ها چیزی نمی آید به گوش

قمریان آخر کجا رفتند ساران راچه شد





از هجوم کرکسان شوم قلب من گرفت





بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چه شد





دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند

دوستان ما کجا رفتند یاران را چه شد





قمریان آخر کجا رفتند سرارن را چه شد





هرکجا سوز زمستان است و تاراجی خزان

روح تابستان و اسب نوبهاران را چه شد





زیر سم لشکر ضحاک پشت من شکست

کاوه ی لشکر شکن کو شهسواران را چه شد





لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید

رستم و گودرز کو اسپندیاران چه شد





خشکسالی در زمین بیداد و غوغا میکند

بخشش هفت آسمان کو باد و باران را چه شد