او:
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم
خانه ی دوستی ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه ی دوست کجاست
من:
آری آری
خانه ی دوست همین جا است
ولی
دوست کجاست
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم
خانه ی دوستی ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه ی دوست کجاست
من:
آری آری
خانه ی دوست همین جا است
ولی
دوست کجاست
گردی از راهی نمی خیزد سواران را چه شد
مرده اند از بیم یاران نامداران را چه شد
جز صدای جغد ها چیزی نمی آید به گوش
قمریان آخر کجا رفتند ساران راچه شد
از هجوم کرکسان شوم قلب من گرفت
بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چه شد
دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند
دوستان ما کجا رفتند یاران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند سرارن را چه شد
هرکجا سوز زمستان است و تاراجی خزان
روح تابستان و اسب نوبهاران را چه شد
زیر سم لشکر ضحاک پشت من شکست.
کاوه ی لشکر شکن کو شهسواران را چه شد
لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید
رستم و گودرز کو اسپندیاران چه شد
خشکسالی در زمین بیداد و غوغا میکند
بخشش هفت آسمان کو باد و باران را چه شد
گردی از راهی نمی خیزد سواران را چه شد
مرده اند از بیم یاران نامداران را چه شد
جز صدای جغد ها چیزی نمی آید به گوش
قمریان آخر کجا رفتند ساران راچه شد
از هجوم کرکسان شوم قلب من گرفت
بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چه شد
دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند
دوستان ما کجا رفتند یاران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند سرارن را چه شد
هرکجا سوز زمستان است و تاراجی خزان
روح تابستان و اسب نوبهاران را چه شد
زیر سم لشکر ضحاک پشت من شکست
کاوه ی لشکر شکن کو شهسواران را چه شد
لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید
رستم و گودرز کو اسپندیاران چه شد
خشکسالی در زمین بیداد و غوغا میکند
بخشش هفت آسمان کو باد و باران را چه شد