۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

تولدم

چقدر روزها میان و میرن و خاطره ها نقش میبندن رو قالی زندگیمون
هر سال تولد ادم گلی میشه وسط این قالی که هر کدوم رنگی و هر رنگی
یه نشونه از سال گذشته
رنگ به رنگ، شاد و قشنگ
پیچ وا پیچ و خم تو خم
چقدر زیبا شده این نقش زندگی
خوشحالم که هستم، میبینم، لذت میبرم، درد می کشم، لمس میکنم و زنده ام
سلام
اغاز زندگی همه ما با سلام و پایان اون هم سلام به زندگی ابدی
گاهی میگم چقدر هیجان انگیزه زندگی ابدی
از خدا میخوام هر وقت صلاح دونست من رو پیش خودش ببره
اون طور که لایقش هستم
اما بهم رحم کنه من همیشه شاکر و نوکرشم
اما از او نوکر پر روها
خدایا منو ببخش اگر از روی نادانی و جهالت فراموشت کردم
تو منی و من تو ام
و ما در کنار هم
تو پری و من تهی بدون تو
خلاصه ی کلام من مخلصتم که این سالها سلامتی بهم دادی.

۲ نظر:

نقطه چین ها . . . گفت...

..امیدواریم هر روز که بیدار میشی روز تولدت باشه..با همین احساسات خوب!

یوسف

Giuseppe گفت...

ممنون عزیزم